آراد کوچولوآراد کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

برای پسرم آراد

باتاخیرچند ماهه

1394/1/22 17:24
نویسنده : مامان
295 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

خیلی دلم میخواست زودتر وبلاگ رو آپ میکردم ولی واقعا سرم شلوغه البته یه کم هم تنبلی کردم یعنی نه اینکه بی خیال باشم ولی راستش از هر فرصتی برای استراحت کردن استفاده کردم.

حالا هم نشستم دارم مینویسم ولی خیلی مطالب توی ذهنم قاطی پاتیه.

دیروز روز مادربود روز همه مادرها مبارک.

راستش تا قبل از اینکه خودم مادر بشم درک کاملی از معنای این واژه نداشتم. واژه ای که خودش یه دریای بی انتهاست.

خلاصه ش اینکه مادر عاشقتونم وخدارو شکر میکنم بابت تو وخواهرت چون با وجود شماها من مادرم .

حالا دیگه با تک تک سلولهای بدنم وبا تمام روحم این واژه رو درک میکنم.

تو این مدت خیلی اتفاقها افتاد البته خداروشکر اکثرا خوب مثل خرید خونه و....... البته فعلا ماشین رو قربونیش کردیم تا خدا چی بخواد.

پسرم هر روز که میگذره چیزهای بیشتری یاد میگیری ،هر ماه کلی چیزای جدید رو تجربه میکنی توی 5 ماهگی اولین غذای کمکی رو خوردی ودیگه تونستی بدون کمک بشینی 

توی 6 ماهگی چهاردست وپا رفتن رو شروع کردی والان که دارم مینویسم دیگه حرفه ای شدی

توی 8ماهگی روی پاهات ایستادی وبا کمک وسایل اطرافت همچنان سعی در راه رفتن داری وانشاله تا یه سالگی کامل راه میری

توی 9 ماهگی اولین دندونات طی یک پروسه سخت چند شب درد کشیدن ونخوابیدن ومقداری تب و گریه های شبانه ت توی بغل من وبابایی بالاخره درومدن ، البته هنوز موفق به گرفتن عکس این دوتا مروارید نشدم کمی همکاری کنی عکس هم برات یادگاری میزارم مرد کوچولوی من.

ماشاله توی شیطنت وبازیگوشی وکنجکاوی یه پا از آوینا فراتر گذاشتی البته راهنمایی های خانوم خانوما هم بی تاثیر نبوده ولی انگار یه مسایلی ژنتیکیه چون خیلی کاراتون شبیه هم شده .الان دقیقا کارایی که آوینا توی این سن میکرد و تکرار میکنی مثل کنجکاوی بیش از حد درباره وسایل واثاث خونه از قبیل داخل کمدها وکابینت و حتی جاکفشی.

حرکات رقص وریتمیک رو هم از عید کامل انجام میدی ودر هرحالتی باشی یه قر میای ودس دسی میکنی و با تکرار :دس دس دس همه رو دعوت به دست زدن میکنی وبدینگونه هرکسی در شعاع یک کیلومتریت باشه با دیدن این حرکات به وجد میاد وناخودآگاه بابت ماچ وبوسه و کشیدن لپ بهت حمله ور میشه.

حرف عید پیش اومد امسال اولین عید نوروزت رو تجربه کردی .عزیزم انشاله صدوبیست ساله بشی وکلی نوروزهای زیبا پیش روت باشه.

از اونجاییکه فعلا بدون ماشین به سر میبریم امسال مسافرت نرفتیم ولی تا تونستیم با تو وآوینا وقت گذروندیم البته طی این مدت با حضور 15 روزه بابایی توی خونه ،ایشان بیش از پیش با سختیها وصد البته شیرینیهای سر وکله زدن مادر با دوبچه آشنا شدن ولمس کردن.هر از گاهی هم با گفتن جمله:تو چجوری صبح تا شب این کارا رو انجام میدی ، در این مورد هم ابراز احساسات میکرد.

الانم یه سری عکس میزارم جمع وجور شده مربوط به این مدت که غیبت داشتم البته به ترتیب اولویت سنی میزارم بعدش برم سراغ کارهام که از خواب پاشی دیگه نمیزاری کاری بکنم همش دوست داری بغلم باشی وبا هم بازی کنیم بازیهامونم بیشتر با توپه خیلی توپ دوست داری و به خوبی هم باهاش بازی میکنی .

آهان اینم بگم از 4 ماهگی بدخوابیهات شروع شد البته رفلاکس وآلرژی هم بی تاثیر نبوده ولی وابستگیت به شیر شبانه خواب برامون نزاشته چشمک .خوابت هم سبک خسته

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)